یه دختر توی آینه گریه می کرد
بهش گفتم تحمل کن، قوی باش
اصن میخوای چیکار این آدما رو؟
تا زخمات خوب میشن منزوی باش
نباید لرزش و بغض صداتو
به پای ضعف و تسلیمت بذارن
اونایی که تو عشق، مثل تو نیستن
هزار سال این جسارتو ندارن
اونایی که به دنبال سراب رفتن
ولی گفتن، شاعر تو بودن
یا جعل کردن، تاریخو نوشتن
همه جنگا به خاطر تو بودن
اونایی که برات قانونو ساختن
همه جا ردشون دور تو پیداست
پطور می خواستی حقتو بگیری؟!
تو که میدونی دنیا مال مرداست
نباید تو رو نادیده بگیرن
بیا قصه رو یادشون بیاریم
گریه نکن، بذارش واسه فردا
که ما هنوز، خیلی کار داریم
مونا برزویی